فيضبيخاتمهيخالقِ سَرمد زهراست
آنکهباشدکرمشبیشتر از حَدزهراست
ای که محتاج توسّل به رسولاللهی
بهترینواسطه در نزد مُحمّد زهراست
آنکه نسبتبهجهانی شدنِمعرفتش
پدرش داشته تاكيدِ مُؤَکّد زهراست
نور سبزی که پذیرفت بیاید به زمین
تاکه ما را ز سـیاهی بِرَهانَد زهراست
آنكهبيواسطهي وحي از اسرار جهان
ميتوانست خبر داشته باشد زهراست
آنکهدر محضر ذاتِاحدیّت ز اَلَست
چونعلیو پدرشداشتهمَسند زهراست
..........
بهخدا؛فاطمهیک جلوهی بیتکرار است
فاطمه مهبط وحیاستو خداگفُتار است
سیزده نور خدا شاهد این عرض مَناند
چه کسی علّت پیدایش این انوار است
گِرد او چرخ زدند آل علی دایرهوار
تا بفهمیم که او مرکز این پرگار است
دلِ بیفاطمه با ریگ ته جو همسنگ
دل بافاطمه امّا شجری پُر بار است
فضّهاش دختر شاهاست ولی میداند
دور اگر لحظهای ازاو بشود بیچارهست
در خور همسری فاطمه در هردوجهان
حضرت حیدر کرّار بلا فرار است
..........
هرچه داريم همه از کرم فاطمه است
نعمت حُبّ علی از نِعَم فاطمه است
اینهمه گوهرِ بیرونزده از سطح زمین
بیگمان از برکات قدم فاطمه است
سخنی گفت که رنگ از رخ کُفّار پرید
خُطبهیمسجد؛تیغِ دودَمِ فاطمه است
مادرم خاصترین صحن جهان را دارد
در دل شاه ولایت حرم فاطمه است
آبرومند ترین بانوی ایرانیهاست
شهربانو که عروس عجم فاطمه است
گرچهما غرقِگناهیمولی باکی نیست
عَفو اگر روز جزا با قلم فاطمه است
..........
غیر از او هیچ کسی مادر بابا نشده
همدل و همسر و همرُتبهی مولا نشده
شعر دربارهی او کم ننوشتند امّا
مدح او قدر دوتاصفحه هم انشا نشده
رفتهبسیار به نزد پدر امّا یکبار
ننوشتند به پایش پدرش پا نشده
غیرِ انسیهیحورا که بهشتش هم بود
دستبوسِ احدی؛ سَیّدِ بَطحا نشده
وصف بانوی پیمبر بُوَد این یکمصراع
جُز خدیجه احدی مادر زهرا نشده
واضحاست اینکه بجز دُختر پیغمبرِ ما
هیچکس دُختر او زینب کبری نشده
........
در ره کعبهی مقصود بگو یازهرا
در دل آتش نمرود بگو یازهرا
تاکه روحالقُدُس آید به هواداری شعر
هاتفی آمد و فرمود بگو یازهرا
تا به دستت برسد سیب بهشتی چون من
خیز و با احمدِ محمود بگو یازهرا
هرکجا حرف حسین است بگو یاحیدر
هرکجا حرف حسن بود بگو یازهرا
هرکجا که گره کور به کارت افتاد
عوض هر کاری زود بگو یازهرا
وقت آتش زدن آندونفر بودی اگر
محضرِ مهدی موعود بگو یازهرا
- یکشنبه
- 25
- دی
- 1401
- ساعت
- 10:7
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
محمد قاسمی
ارسال دیدگاه