سیاهی زینت شب نیست، شبرا زینت از ماه است
اگر هادی او باشی خوشا هرکس که گمراه است
من از آیینهی "بَل هُم أَضَل"ها خوب فهمیدم
از انسان برتر آن حیوان که از شأن تو آگاه است
هزاران ابناَکثَم از حضورت فیض میبردند
که ریگی در میان کوه چیزی کمتر از کاه است
تویی بالاتر از بالا و ما پایینتر از پایین
میان ما و تو بیش از زمین تا آسمان راه است
نخواهد رفت تا معراجِ درک تو خیال ما
که نخل قدر تو بالا و دست عقل کوتاه است
تمام گوشها را تشنهی جام سخن کردی
که در دنیا هرآنچیزیکه شیریناست دلخواهاست
به هر تصویر از آیینههای "جامعه" خواندیم
که هر معصوم یک آیینهی شفافِ الله است
روایات شما آنقدر دلبرده از این شاعر
که تنها از مضامین شما دم میزند تا هست
- پنج شنبه
- 6
- بهمن
- 1401
- ساعت
- 12:54
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
مجتبی خرسندی
ارسال دیدگاه