در هواى سينه سودائيم
شد كبوتر اين دل هرجائيم
يك مدينه مستى و شيدائيم
مست مست از كوثر زهرائيم
كوثر امشب غيرت دريا شده
ضامن آهو مگر بابا شده
آسمان گرديده امشب خاكبوس
مىتراود عطر شادى از نفوس
در اجابت غرق شد شمس الشموس
شد شكوفا جلوه ی سلطان طوس
باز شد بر روى دل باب المراد
كور چشم ابتران ، آمد جواد
اين پسر سر تا به پا پيغمبر است
اين پسر آئينه دار حيدر است
اين پسر سرّ خداى اكبر است
سلسله جنبان روز محشر است
اين پسر ملك ولايت را ولى است
در نگاه او محمد منجلى است
او كه ايثار و كرم آئين اوست
دلنوازى عادت ديرين اوست
دشت و اقيانوسها مسكين اوست
دام دلها گيسوى مشكين اوست
كهكشانها و زمين آواره اش
كعبه ی خيل ملك گهواره اش
روى ماهش معنى الله و نور
خال رويش محشر يوم النشور
مىبرد دل يك نگاه او ز حور
چشم بد از حسن وجه الله دور
جبرئيل امشب بخواند ان يكاد
دود كرد اسپند در پاى جواد
- چهارشنبه
- 12
- بهمن
- 1401
- ساعت
- 10:12
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
کمیل کاشانی
ارسال دیدگاه