#نذر_غربت_حضرت_زینب_س
ای که نامت شد کتابِ شعرِ عاشورای ما
کربلایت شد قرارِ سینه ی شیدای ما
اشکِ داغِ روضه ات ای خواهرِ خونِ خدا
مثلِ باران می چکد از دیده بر سیمای ما
سینه ی تو دفترِ صد مقتلِ کرب و بلاست
درسهای مکتبِ تو عطرِ روح افزای ما
السّلام ای بانوی کرببلا وُ شامِ غم
خطبه هایت روز و شب در گوشِ دل نجوای ما
بس به پای قافله رفتی ز پا افتاده ای
روضه های تو چراغِ روشنِ شبهای ما
شانهی بی تکیه گاهت خم شده در کربلا
ای که نامت التیامِ زخمِ عاشورای ما
سینه ی تو کربلای درد و داغِ روضه هاست
چون شنیدی صوتِ قرآن از لبِ آقای ما
روی نی مانده سری خواهر به دنبالش ولی
کربلا افتاده جسمِ سیّد و مولای ما
زخم از بیگانه خوردی لیک مثلِ مادرت
قهرمانِ کربلا شد.... دخترِ زهرای ما
شاهد جور و جفا در صحنه ی دشتِ بلا
اسوه ی صبر و رضا شد زینبِ کبرای ما
سجده بر بالینِ مِهرت می نهیم از جان و دل
نامِ پاکت مایه ی آرامشِ دنیای ما
آرزوی قلبِ عشّاقان براتِ کربلاست
کن نگاهی بر سِرشکِ دیده ی دریای ما
عکسِ پرچم روی گنبد دیدهام امّا چه سود
بوسه بر شش گوشه ی قبرش شده رویای ما
روضه میخوانم، توسل دخترِ دردانه است
آنکه میگفت عمّه جان آخر چه شد بابای ما
شعلهها افتاده بر دامانِ طفلی بیگناه
تاولِ پای رقیه تاولِ دلهای ما
روضه ی دروازه ی شامِ بلا بزمِ یزید
بعدِ مجنون صد بلا آمد سرِ لیلای ما
دل برای تربتِ نورانیت پَر می کشد
دستِ ما وُ دامنِ آن شافع عقبای ما!
#هستی_محرابی
- یکشنبه
- 16
- بهمن
- 1401
- ساعت
- 20:40
- نوشته شده توسط
- ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه