داغمونو تازه کردی
نگو میری و برنمیگردی
هنوزم داغ مادر؛ رو دلامونه
دیگه بسه ای داد از دست زمونه
خدا رحمی کن بابام؛ زنده بمونه
واسه بچههات کسی،
دیگه نیست به غیرِ تو
دوباره یتیم نکن،
حسن و حسینتو
ای وای؛ علیِ مظلوم
____
زخم رو سرت عمیقه
چشاتو وا بذار یهدقیقه
میدونم نایی نیست تُو چشمای بستهت
بیا آرومم کن با دستای خستهت
الهی قربونِ اون قلب شکستهت
خون تازه از سرت،
میریزه رو گونههات
حال تو وخیم شده،
دعا میکنم برات
ای وای؛ علیِ مظلوم
_
ای عزیز آسمونی
نمازتو نشسته میخونی
یاد مادر افتادم حالتو دیدم
مگه یادم میره اون روز چی کشیدم
بین دیوار و در آهش رو شنیدم
ندیدیم چی شد آخه،
فضه چشم ما رو بست
ساق عرش شکسته شد،
وقتی استخون شکست
ای وای؛ مادرم ای وای
- شنبه
- 19
- فروردین
- 1402
- ساعت
- 12:23
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه