در آسمان گريه كه پر ابر شد دلم
در تنگناي سينه كه بي صبر شد دلم
بغضي عجيب دور و برم را گرفت و بعد
باران اشك چشم ترم را گرفت و بعد
همراه با تبسم صبح نسيم ها
روي قنوت بال و پر ياكريم ها
بي اختيار راهي دشت جنون شدم
راهي دشت عاطفه و اشك و خون شدم
يعني بهشت روشن گلهاي سينه چاك
يعني حريم قدس شهيدان بي پلاك
يعني شلمچه و حرم آسمانيش
آن غربت هميشگي و جاودانيش
يعني دوكوهه و غم ياران خسته اش
كارونِ اشك و ساحل در خون نشسته اش
بغض غروب فكه و دلتنگي غمش
اروند و چشمهاي پر از اشك نم نمش
چزابه و تلاطم خون در مسير نور
معراج تا هميشه به روي حرير نور
شام طلائيه كه پر از ياد ناله هاست
آن تربتي كه هرقدمش باغ لاله هاست
زائر شدم بهشت دل و مهد عشق را
تا كه دوباره تازه كنم عهد عشق را
باشد هميشه سمت شهادت نگاه من
باشد به سوي چشمهي خورشيد راه من
تا كه دل شكستهي من زير و رو شود
تا رنگ حق بگيرد و با آبرو شود
تا باز هم نفس بزنم در هواي عشق
تا كه شود دوباره دلم آشناي عشق
باشد سرود سرخ لبم ذكر يا حسين
باشم هميشه نذر حسينيه هاي عشق
قسمت كني زيارت شش گوشه را كه من
باشم دوباره زائر كرب و بلاي عشق
لبريز آه و ندبه و غم گريه مي كنم
دلتنگم و به ياد حرم گريه مي كنم
يادش بخير سينه زدن در طواف عشق
يادش بخير كنج حرم اعتكاف عشق
يادش بخير عطر گل ياس و علقمه
يادش بخير روضهي عباس و علقمه
هر شب دوباره گريهي اشك و حضور غم
با روضه ها و مرثيه هاي صبور غم
آنجا كه لاله مي چكد از بغض هر نگاه
در بين تل گريه و گودال قتلگاه
- دوشنبه
- 18
- دی
- 1391
- ساعت
- 15:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد جواد زمانی
ارسال دیدگاه