• دوشنبه 3 دی 03


اين قافله اي که لاله گون مي آيد

39899

اين قافله اي که لاله گون مي آيد
از دشت حماسه و جنون مي آيد
با اين همه فرمانده بي سر آري
از مطلع فجر و فتح خون مي آيد
*
اين قافله از مرگ ندارد پروا
دارد روي شانه پرچم عاشورا
اين قافله صد علي اکبر دارد
با پيکر غرق خون و ارباً اربا
*
باقي است هنوز باور قاسم ها
فرياد و خروش آخر قاسم ها
هر چند که ماند زير تانک دشمن
گلبرگ نحيف پيکر قاسم ها
*
يک دشت عطش نوش صداي تشنه

 

شد باز شلمچه، کربلاي تشنه
گلواژه «ساقي العطاشا» گل کرد
بر روي لب قمقمه هاي تشنه
*
با ترکش و انفجار مين مي افتاد
با زخم دل و زخم جبين مي افتاد
يک ياس کنار علقمه مي روييد
هر دست که بر روي زمين مي افتاد
*
آن روز سبکبار و رها مي رفتند
در اوج صداقت و صفا مي رفتند
برخاست نواي «لک لبيک حسين»
از مرز شلمچه، کربلا مي رفتند
*
با عطر غريب ياس پرپر رفتند
از مرتبه عشق فراتر رفتند
با پهلوي غرق خون و چشمان کبود
تا مرقد بي نشان مادر رفتند
*
اي منتقم خون شهيدان برگرد
از مشرق پر فروغ ايمان برگرد
با سيصد و سيزده مسيحايي دم
با همت و باکري و چمران برگرد

 

 

  • دوشنبه
  • 18
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران