• دوشنبه 3 دی 03

 حسن لطفی

منا جات با خدا شب آخر ماه مبارک رمضان -(شبِ آخر رسید اما برای عاشق آغاز است)

308


شبِ آخر رسید اما برای عاشق آغاز است
که عاشق خوب می‌داند سحر هنگامِ پرواز است

اگر این است آقایم! ندارد سفره‌اش پایان
ضیافت‌خانه‌اش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است

خدا را شُکر در سی شب مرا دارالشفا آورد
همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است

 خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم 
چرا ما آمدیم اینجا، میان ما و او راز است

خدایا کاش سال بعد سحر‌ها در بقیع باشیم
که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریه‌ها ساز است

و شب‌ها جمع می‌گردیم گِردِ مرقدش آن‌جا 
کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است

توسل کن، توکل کن، خدا هست و خدا کافی‌ست
چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است

خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما
امامش را نَه سربار است، بلکه خوب سرباز است
**
حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب
کسی رو می‌زند که روی دستش کودکی ناز است

الهی بشکند دست و کمان حرمله، بد زد
رُباب است و همین روضه: ببین چشم علی باز است...

  • پنج شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 10:20
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران