• دوشنبه 5 آذر 03

 سید پوریا هاشمی

مناجات با خدا -(آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت...)

469


آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت...
نام من را بین مهمان‌های تو آخر نوشت

دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت
دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت

جای نان می‌خواستم قدری تماشایش کنم
حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت

هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد
قصه‌ام را تا ابد در خانه‌ی دلبر نوشت

به من بی آبرو چه آبرویی داده است
من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت

دست من را داد در دست علی مرتضی
بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت

یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد
سرنوشتم را خداوندِ علی، از سر نوشت

آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید
بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت

کل دارایی من این است... عشقم به حسین!
بین ثروتمندها اسم مرا مادر نوشت

چشم وا کردم که دیدم ناگهان در هیأتم...
دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت

از همان‌موقع چه کیفی می‌کنم من با حسین!
شرح آن‌ را باید از امروز تا محشر نوشت

چندوقتی می‌شود دور از تو ماندم، وای من
فطرست‌ را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت
**
ای فدای اسم شیرینت «حسین جان» کز ازل
حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت

نیزه‌ها روی تنت یکجور رفته کج شده
مزد "هَل مِن ناصرت" را با سنان لشکر نوشت

شمر روی سینه‌ات مشغول ذبحت بود آه...
قاتلت را مقتل اما، غُصه‌ی معجر نوشت

  • پنج شنبه
  • 31
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 11:51
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران