بار دیگر باز کن در را به روی نوکرت
ناخوش احوالم بیا رو کن به سوی نوکرت
تو خبر داری فقط از نامهی اعمال من
بین این مردم نرفته آبروی نوکرت
با بد اخلاقی گذشت عمرم ولی اینجا فقط_
با نگاه تو عوض شد خُلق و خوی نوکرت
چشم من نالایق دیدار رویت بوده است
بارها آقا گذر کردی ز کوی نوکرت
روز محشر که همه از هم فراری میشوند
منتظر هستم بیا در جستوجوی نوکرت
زیر این پرچم دلم کرببلایی میشود
چون شده ذکر "حسینجان" گفت و گوی نوکرت
سخت دلتنگ زیارت هستم و آقا شده_
دیدن ششگوشه تنها آرزوی نوکرت
وقت مُردن سخت محتاج تو هستم پس بیا
لحظههای احتضار و شستوشوی نوکرت
- پنج شنبه
- 31
- فروردین
- 1402
- ساعت
- 13:1
- نوشته شده توسط
- فاطمه سرسخت
- شاعر:
-
روح الله پیدایی
ارسال دیدگاه