میرسد بر جسم و جانم عطر و بوی کربلا
میبرد نام حسین دل را بسوی کربلا
گو به عشاق حسین رخت عزا بر تن کند
اشک باید ریخت از دیده به جوی کربلا
ای که از دارو و درمان خسته ی اینکه بیا
درد تو درمان شود با خاک کوی کربلا
تکیه ها بر پا شده در کوچه های شهر ما
میرسد بر گوش هر دم گفتگوی کربلا
طشت ها پر شد ز آب و قلبها در تاب و تب
هرکه نوشد میشود مست از سبوی کربلا
سجده بر سجاده خون کرد حسین فاطمه
عالم و آدم گریست خون شد وضوی کربلا
بعد قتل شاه دین بادی وزان شد در زمین
خاک غم بارید گمانم چون به روی کربلا
کن توسل از دل و جان بر عزیز فاطمه
(ماه پری)داری اگر تو آرزوی کربلا
- شنبه
- 17
- تیر
- 1402
- ساعت
- 15:47
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا ماه پری زنجانی
ارسال دیدگاه