زهرا شریک زندگی ات را رها مکن
خود را ز مرتضای غریبت جدا مکن
ای آفتاب خانه حیدر،کرم نما
جان علی برای غروبت دعا مکن
پهلو شکسته ای تو،خودت را تکان نده
خود را بروی بستر خود جابجا مکن
برخیز ای پناه علی چاره ای بجوی
خون بر دل شکسته شیرخدا مکن
اشکت به رخ مریز و پریشان مکن مرا
اینقدر پیش چشم حسینت بکا مکن
رحمی کن و مرو ز برم ،جان مرتضی
بر این غم فراق ، مرا مبتلا مکن
حالا که میروی بده قولی به مرتضی
تاخیر در رسیدن بر کربلا مکن
گر آمدی به کرب وبلا چشم خود بگیر
آنجا نگاه بر سر از تن جدا مکن
خب مادری،تحمل این صحنه مشکل است
اصلا نگاه بر تن با بوریا مکن
آتش گرفته خانه تو، شعله دیده ای!
دیگر نگاه بر شرر خیمه ها مکن
زهرا به روز حشر شفیع "غریب" باش
او را ز شیعیان و محبان جدا مکن
- شنبه
- 17
- تیر
- 1402
- ساعت
- 16:45
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
معین عبازاده
ارسال دیدگاه