بیا که بی تو دنیایی ندارم
طلوع مهر فردایی ندارم
غریبم پیش خویشانم دریغا
کنارم چون تو آقایی ندارم
اگر خواهم به سوی خود بیایم
برای آمدن پایی ندارم
به فکر محشرم پر از گناهم
ز دستت چونکه امضایی ندارم
نباشی تیره و تار است عالم
یتیمم بی تو بابایی ندارم
- شنبه
- 17
- تیر
- 1402
- ساعت
- 18:12
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عبادی طارمی
ارسال دیدگاه