• سه شنبه 15 آبان 03


دو بیتی شهادت حضرت علی(ع) و شب های قدر -(وقت افطار فقط حال دعا می خواهم)

154

وقت افطار فقط حال دعا می خواهم
توبه و ندبه به در ماه خدا می خواهم
با اجازه ز کرامات گل یاس بهشت
پسر شیر خدا کرب و بلا می خواهم


با آنکه نمک خورده نمکدان بشکستم
بنگر تو به حالم که غمگینم و خستم
ای کاش شود در شب قدر امسال
بینند که از جام می تو مستم


شب قدر است بیا حال دعایم بنویس
بندگی را همه دم ز  ربَّنایم بنویس
در شب قدر تو حاجات روا می سازی
جان زهرا تو بیا کرب و بلایم بنویس


شب قدر است بیا نام علی را ببریم
به جز از حُّبْ علی حُّبْ کسی را نخریم
خالق و قادر خلاق جهان را همه دم
قسم بر نام علی ،وقت قرآن بسریم


قدر من و تو در شب قدر است امشب
افغان به دل و فاتح بدر است امشب
از مسجد کوفه آ ه و افغان بر پاست
چون نام علی گران قدر است امشب


شاهکار خلقت امشب غرق خون گردیده است
اعتبار خلقت امشب غرق خون گردیده است
فرق مولا شد دو تا ،فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه گفت
افتخار خلقت امشب غرق خون گردیده است


سر شکسته چشم بر پهلو شکسته بسته است
گرچه از هجران علی عمریست زارو خسته است
دیدن مظلومه و مظلوم در جَنَّتْ تماشایی بود
گرچه درکوچه علی عمری دستش بسته است


برتر ز هزار سال عبادت شب قدر است
الطاف خدا شامل حالت شب قدر است
از عرش ملائک همه راهی به  زمین اند
ای توبه کنان وقت شفاعت شب قدر است


با نام خدا به سینه ها گل بزنید
در وقت نماز روح بر جان بدهید
با نام خدا ،و نبّی و اهل بیتش
قرآن به لب آرید و قیامت بخرید


علم و حکمت ذره ای از دُّر نایاب علیست
عدل و انصاف قطره ای از چشم بی تاب علیست
با یتیمان بود همدم ،کافران را حلقه بر هم
لطف و اکرام به خلق ازلطف کمیاب علیست


کاسه های شیر می آید سوی شیر خدا
غرق خون شد فرق مولایم علیِّ مرتضا
مسجد کوفه دگر ذکر مناجاتش ندید
آه و افغان ومصیبت میرسد از هر کجا


قرآن به سر بگویم ،عجل علی ظهورک
لطفت رسد به سویم،عجل علی ظهورک
ای غمگسار حیدر ،ای یادگار زهرا
از عطر تو ببویم ،عجل علی ظهورک


حسن جان با اسیرت کن مدارا
بیا زخم مرا جانم مداوا کن مداوا
مبادا قاتل من را قصاص بیشتر سازی
سر قبر م بخوان قرآن دل آ را


فرق خونین تو رادیدم وگریان شدم
در غمت بابا ببین ،زار و هم نالان شدم
تو سفر کردی و من ،بی قرار تو پدر
بسترت را دیدم و ،قاری قرآن شدم


هر یتیمی آمده با کاسه شیری پشت در
می زند بر سینه و گاهی زند بر روی سر
در غم مولا ابا الیتام با اشک بصر
هر یتیمی روضه خوانی می کند بهر پدر


محراب و منبر سوگوار داغ عظماست
گویا همه ارض وسمادرسوگ مولاست
زهرا غمین و داغدار و چشم بر راه
آ ری  پیمبر بی قرار همراه زهراست


منم اون آهوی گمگشته که حالا اومدم
با امید به کرمت، خسته و تنها اومدم
درهای رحمت تو بسته نمی شه ای خدا
الهی العفو می گم ،مجیر دنیا اومدم

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 10:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران