ماه تو آغاز شد رب الجلیل
بهر مهمانی به سویت آمدم
آمدم با شرم و اندوه آمدم
کوله باری از گناهان آمدم
آمدم مهمانیت ای مهربان
بهر استغفار و توبه آمدم
آمدم گویم الهی بی کسم
با سیه رویی به سویت آمدم
آمدم در را به رویم باز کن
پشت در محزون و نالان آمدم
ای کریم و ای رحیم و مهربان
عبد آلوده گنه کار وپشیمان آمدم
بارها گفتی بیا ستار هستم عبد من
چون تو ستار العیوبی باز بنگر آمدم
گفته بودی گر هزاران در جهان
توبه بشکستی بیا من آمدم
اشگ های پر ندامت را ببین
دل شکسته زار و نالان آمدم
ای طبیب درد بی درمان من
کن نظر من بهر درمان آمدم
آمدم با کوهی از بار گناه و معصیت
توبه گویان با زبان عذر خواهی آمدم
»ساقی«آمد رو سیه مهمانیت
بهر استغفار سویت آمدم
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 11:32
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه