طپش بود و طپش اندر هیاهو
زمین و آسمان سر مست از او
ملائک ذکر گویان جبرئیل شاد
از این مولود دلها گشته آباد
گل امید زد غنچه گل آ مد
به روی شاخساران بلبل آ مد
زمین را ریسه بندان کرده آدم
به جنّت جشن برپا کرده خاتم
گل و بلبل غزل خوانِ ولادت
زِ یُمن مقدمت دادند شهادت
مه و خورشیداز نور تو تابید
به قلب عاشقانی نور امید
سرور قلب خیر المرسلینی
توعشق اهل بیت،نوردوعینی
دل ازحورو مَلَک بُردی دمادم
شده ذکر تو بر لب های عالم
شب شادی وشور و شادمانی
بیا در مجلس ما ،جان جانی
بده عیدی به ماکرب وبلا را
مدینه ، کاظمین و سامرا را
طواف کعبه وسعی وصفارا
شمیم عِطر نرگس عِطرزهرا
بیاساقی بنوش از بادۂ می
خزان هم بگذرد ازکوچۂ دی
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 12:39
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه