حسین جان یا حسین جان (2)
از این اندوه گویم روضه دیگر
تو بی سر میشوی من بی برادر
تنت پامال مرکب در بیابان
اسارت می رود غمدیده خواهر
من و داغ پیمبر داد بی داد
من و اندوه مادر داد بی داد
امیر المومنین محراب مسجد
حسن مسموم از زهر داد بی داد
به دشت کربلا عباس در خون
به دشت خون بدیدم راز مجنون
تن بی سر ،سر بر نی ، چه مشگل
خدا صبرم دهد با حال محزون
چهل منزل به دنبالت شب و روز
به پا کردم عزایت شمع جانسوز
دگر طاقت ندارم یا حسین جان
اگر چه آمدم از شام پیروز
ازعشقت عمریه مستم حسین جان
دگر بار سفر بستم حسین جان
اگر دیدار ما شد لحظه ی مرگ
ولیکن عاشقت هستم حسین جان
حسین جان یا حسین جان(2)
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 13:31
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه