پر پرواز تو با شعله ی آتش می سوخت
نقطه ی راز تو با شعله ی آتش می سوخت
بلبلی خسته و گل پرپر و چشمی پر آب
مادری یکه و تنها و دلی پر تب و تاب
کوچه و سیلی و یک صورت نیلی ای وای
مادری خم شده از ضربت سیلی ای وای
پسری پیر شد از کوچه و از درد و غمش
روضه می خواند برایش، بر آن عمر کمش
کودک روضه ی ما بوده کریم ابن کریم
روضه می خواند از این داغ بررکن حطیم
از در و داغی مسمار چه باید می گفت
مادر و بستر و دل زار چه باید می گفت
نیمه شب غسل و کفن ، مادر سادات شده
غسل با پیرهنش ، مادر سادات شده
در شب غربت سردار جمل خون جوشید
ماه ؛ اندوه فراوان علی را پوشید
سوره ی کوثر قرآن علی پرپر شد
زینب زار و حزبن یکه و بی مادر شد
فاطمه رفت از آن خانه ولی حیدر سوخت
تا دم مرگ علی چشم به سوی در دوخت
فاطمیه شد و یک کرب و بلا در پیش است
داغ آن بر علی و بر همه عالم نیش است
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 18:56
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه