با درد فراق ات آشنایم کردی
بر حسرت خویش مبتلایم کردی
مجنون تو بودم و تویی لیلایم
بر عشق وجود خود گدایم کردی
افسوس بر این فراق درد آورمان
ای چرخ فلک چرا جدایم کردی
از دیده سرشک اشک بارید اما
ای مرگ نظر غرق عزایم کردی
خالیست درون خانه جایت حالا
با عشق درون سینه جایم کردی
از دوری تو خون جگر خورده منم
بر حکم خدای خود رضایم کردی
از خاک به افلاک مسافر شده ای
حالاکه سفر سوی خدایم کردی
ساقی همگان عازم این راه شوند
ممنون توأم که رهنمایم کردی
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 19:26
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه