دوباره پا می زارم
تو مجلس های روضه
تو مجلس فاطمه
حال و هوای روضه
میام با اذن حیدر
تو مجلس ات فاطمه
یه عمریه نوکرم
بدون هیچ واهمه
یه دختری می خونه
از غصه و غم و درد
نشسته گَرد غربت
به روی دوش یک مرد
تو خلوت شب و روز
روضه می خونه حیدر
با اشک های زینبش
با بغض های یه دختر
کوچه شده پر از غم
یه رَدِّ خون مونده جا
یه در نیمه سوخته
شرمنده شد به زهرا
حال و هوای خونه
سرد و زمستونیه
خزون شده بهاری
که دیگه زندونیه
چهل تا مرد جنگی
هجوم به درب خونه
آتیش زدند خونه رو
بدون هیچ بهونه
از این همه شقاوت
زخمی نشسته سینه
امون از این زمونه
از غربت مدینه
فاتح بدر و خیبر
نشست به داغ کوثر
حسین داره میخونه
روضه ز داغ مادر
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 19:37
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه