روزی که خدا نور تو در عرش سرشت
بر لوح دلم نام تو مولا بنوشت
از حُسْنِ حَسَن نموده رخ خیر الناس
آ ن عبد مطیع حق شعور و احساس
ای اشرف اولاد بشر ،نور خدا
ای کشتی امن ،بهترین راهنما
ای نور درخشان عنایات کریم
ای آنکه به مهردردلم گشته مقیم
ای صاحب جود و عشق و احسان مولا
ای حضرت عشق همچو باران مولا
تو آمدی و ظلم و سیاهی به سر آمد
باآمدنت شادی و شور ی دگر آ مد
دوم حسن فاطمه ،ای پور رضا
فرزند نقی ،ای پدر منجی ما
تو آمده ای مژده مسعود دهی
مژده به ظهورپسرت مهدی موعود دهی
ای قرص قمر نور تو تابیده به عالم
تبریک به صاحب الزمان منجی خاتم
آ غوش حدیثه گرمِ گرمای تنت
هادی به سجود رفته از آمدنت
بوی گل یاس و مریم از پیرهنت
خلقی شده مدهوش گل یاسمنت
کی زینت عرش دل ما را بخری
ای آنکه دل از عالم و آدم ببری
ساقی به عنایت تو دارد نظری
جز ذکر فرج نیست مرا بال و پری
بر روی لبم ذکر فرج زمزمه دارم
این زمزمه از عنایت فاطمه دارم
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 21:28
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه