یوسف گمگشده ی آ ل عبا
دیده بارانیست ز داغ سامرا
بر سرش گَرْدِ یتیمی و عزا
روضه خوان از ماتم ابن الرضا
از سرشک دیده، غمبار پدر
خون بگرید منجی کل بشر
سوگوار ماتم و حزن و بلاست
صاحب این ناله های جان فزاست
یادش آ ید لحظه های آ خرین
بود در عرش خدا یا در زمین
گفت مهدی اِسْقِنی الماء را پدر
آ ب نوشان تو پدر را ای پسر
از عطش لبهای من خشکیده است
زهر بر جان ،دیده ام باریده است
آ ب را می ریخت بر کام پدر
دید بابا وا نموده بال و پر
کرد تشییع جنازه پیکرش
خواند نماز بر پیکر مطهرش
سالها در غیبت و دور از وطن
خیمه دارد دور از احوال من
سالها آ ن مه جبین مولای ما
العجل روی لبانش هر کجا
خواهد آمد از ره آن زیبا نگار
تا دهد بر شیعه آ قا اعتبار
انتقام مادرش گیرد همی
حکم حق بر پا نماید هر دمی
از مناره ها رسد بانگی جلی
اشهداناامیرالمومنین مولاعلی
سوگوار و داغدار و بی قرار
می رود تا رخ نماید از غبار
رو نمایی می کند اندر بقیع
قبر مخفی زنی که شد شفیع
چهار حرم زیر لوای فاطمه
چون ضریح ماه شام علقمه
یوسف گمگشده ی آ ل عبا
امشبی روضه بخوان ازکربلا
- پنج شنبه
- 22
- تیر
- 1402
- ساعت
- 23:58
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه