پرچمی که بر بلندای جهان اسکان گرفت
پرچم سرخ حسین ، آن شهید سر جداست
نام نامی که جهان را می کند شیدای خود
نام شاه بی کفن یعنی حسین خون خداست
نام ثارالله در شأن تو باشد نور حق
آنکه حق مجلس به نامش پا کند شاه ولاست
آنکه چون در می درخشد آسمان ها و زمین
او عزیز فاطمه حصن حصین شیعه هاست
دست هایی که بگیرد روز محشر دست ما
دست های ساقی بی دست توی کربلاست
آنکه خود را از ادب خواند غلام در گهش
او سپهدار و علمدار وعزیز مرتضی در کربلاست
کودکی در کربلا بر پا قیامت می کند
اصغر آن ششماهه سرباز رشید کربلاست
از پر قنداقۂ باب الحوائج هیچ کس
دست خالی بر نگردد او شهید تیر هاست
آبروی عالم از شأن و جلال فاطمه است
مادر شاه شهیدان ،همسر شیر خداست
دخترش مانند خود بانوی صبر و اقتدار
الحق و انصاف زینب کوثر کرب و بلاست
واژه ای در حد زینب هیچ نیست
او خودش زهرای دیگر در بهشت کربلاست
قافله سالار اطفال یتیمان سوی شام
بی گمان زینب همان دخت علی مرتضاست
آفتاب روی زیبای پیمبر بعد از او
بی گمان در چهرۂ شبه پیمبر اکبر نیکو لقاست
کس نگوید کربلا جای حسن خالی بود
شیر مرد خانه اش قاسم شهید اشقیاست
شیر مردان دلیر خیمۂ زینب به جا
خون در رگ ،جان فدای کهربای کربلاست
کربلا هر لحظه اش نقشی مجسم می کشد
جای جای کربلا شأن نزول آیه هاست
با همه رنگ سیه در تابلوی روز عزا
گفت عمه »ما رأیت الا جمیلا« کربلاست
سورۂ مریم که با رمز حسین آغاز شد
حرف حرف آن ز اسرار و رموز کربلاست
سورۂ فجر است نفس مطمئنه یا حسین
آنکه سوی خالقش گردد روانه با خداست
بر سر نی قاری قرآن شدن کار شماست
چون که قرآن را حسین هم حافظ و هم رهنماست
دست ساقی سوی تو گردد روانه یا حسین
روز محشر دست گیری همه کار شماست
- جمعه
- 23
- تیر
- 1402
- ساعت
- 0:51
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه