تو عقیق یمنی ، تو امام حسنی(2)
---------------------،،،،،،-----
دُرّ نایاب نهان گشته به دریای بقیع
آ ن عقیق یمنی گوهر والای بقیع
آن گلی را که به تدفین تنش خار زدند
سالها زخم زبان نیش چو یک مار زدند
---------------------
در گلستان نبّی شهر مدینه مظلوم
بود از مجلس تشییع گل ما محروم
سالها در جگرش داغ غم مادر داشت
بر لبش روضۂ کوچه و غم یک در داشت
----------------------
کوچه و سیلی و یک داغ شکسته کمرش
آ تش زهر شکسته هم ی بال و پرش
ای غریبی که درون دل خانه ی خود
نشد ایمن ز دشمن گواهی معبود
---------------------------
همسرش قاتل او شد به زهر کینه
داغ او داغ عجیبی است درون سینه
گوهری در صدف ناب بقیع شد مدفون
دل هر شیعه ثابت قدمی شد محزون
------------------
از جفا شد حرمش تله ای از خاک بقیع
کاش ما را بشود حشر کریمانه شفیع
حرم اوست جاویددرون دل شیعه باقی
روضه اوست غمبار شو خاموش ساقی
-------------------------------------
تو عقیق یمنی ، تو امام حسنی(2)
- جمعه
- 23
- تیر
- 1402
- ساعت
- 1:3
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه