السلام ای سبط احمد ای امام عالمین
یا حسن نور دو چشمان امیر عالمین
ای غریب شهر پیغمبر الا نور دو عین
ای کریم آل طاها دلبر شاه حنین
ای که در صلحت هزاران مصلحت بر پا شده
کربلا از صلح تو آوازۂ دنیا شده
ای که در بیت خودت بودی غریب
همسرت شد قاتلت امن یجیب
تو شدی مسموم از زهر جفای دشمنان
می رسد بر گوش غم های دل صاحب زمان
خواهرت زینب به بالینت بیامد مه لقا
دید اندر طشت فریادی زد از ظلم و جفا
کرد وصیت خواهرم جان تو و جان حسین
صبر کن بر ماتمم این اول شور است و شین
تا به روز واقعه بنما مدد از مادرم
خطبه خوان کوفه و شام بلا ای خواهرم
تیر باران می شود جسمم ولی ای خواهرا
صبر کن تا کربلا راهی است پر از ناله ها
گر چه من مسموم گشتم تیر باران هم شدم
تشنه لب در غربت آل علی من خم شدم
لیک دارم در بدن من یک سری
هم کفن دارم به تن هم یاوری
اشک من گشته روان بهر شما
بر اسیری و غریبی و اهانت بر شما
زیر سم اسب ها در هم شکستن استخوان
یا به روی نیزه سرهای عزیزان خدا
ساقی از این غربت جانکاه دیگر تو مگو
از علی اصغر و عباس و اکبر تو مگو
- جمعه
- 23
- تیر
- 1402
- ساعت
- 1:9
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه