یک شب بیا در روضه ها من را صدا کن
در بین نوکر ها بیا من را جدا کن
یک شب میان اشک و ناله یابن الزهرا
در روضه ی طفل سه ساله یابن الزهرا
با حال محزون و غمین بر من نظر کن
جان امیر المومنین بر من نظر کن
من بی پناهم،بنما نگاهم،ارباب خوبم(2)
وقت مماتم چشم بر راهم حسین جان
من چشم بر دیدارآن ماهم حسین جان
تشییع جسمم را به ذکر و روضه بستم
عمریست با عشق تو مولا مست مستم
نوکر امیدش مهر و الطاف امیر است
تاسینه اش برعشق مولایش اسیراست
من بی پناهم،بنما نگاهم،ارباب خوبم(2)
پیرهن سیاه، دستمال روضه همدم من
چشمان بارانی رفیق در هر غم من
با اذن زهرا در میان روضه خوانان
من روضه خواندم برلب سلطان عطشان
با سینه زن ها،خادمان ،عمرم به سر شد
در محفل بزم عزا شب ها سحر شد
من بی پناهم،بنما نگاهم،ارباب خوبم(2)
- جمعه
- 23
- تیر
- 1402
- ساعت
- 1:24
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه