یا ابو فاضل ،مدد ابا الفضل(2)
---------------------------------
سقای طفلان ،با چشم گریان
با مشک پاره ،در عمق میدان
دست علمدار ،از تن جدا شد
با دست در خون ،غرق خدا شد
پیغام علقمه به بقیع برد جبرئیل
ام البنین بگو پسری داشتی چه شد؟
تو در مدینه و پسرت توی علقمه
ای ماه دلربا ثمری داشتی چه شد؟
--------------------------
قمره العشیره،یا خیرة الناس
عالم فدای ،شاخه ای از گل یاس
سقای عطشان ،احسان و احساس
روحی فداکه،باب الحوائج عباس
پیغام علقمه به نجف برد جبرئیل
یا مرتضی علی قمری داشتی چه شد؟
با آ ه دل به سوگ یل پاک مرتضی
یا حضرت علی گوهری داشتی چه شد؟
-------------------------
ای ماه بنی ،هاشمیان حضرت عباس
سردار و سپهدار زمان ،حضرت عباس
رفتی به لب آ ب و شرمنده شده آ ب
زینب به حرم ،حسین شده در تب و تاب
پیغام علقمه به حسین برد جبرئیل
ای تشنه لب بگو علم دلبرت چه شد؟
دستان جدا شد و شده مشگش به روی خاک
ای نور هل اتی تو بگو یاورت چه شد؟
--------------------------------
ای زمزم و فرات ،باب الحوائجی
خلقی به فدات ،باب الحوائجی
سردار خیمه ها ،بانی روضه ها
ای معدن سخا ،عباس با وفا
پیغام علقمه همه دم گشته زمزمه
بر گوش قدسیان برسد آ ه و واهمه
بر روی جسم تو شده مولا چه ول وله
گوید بُنَّی ای ابوفاضل که فاطمه
-----------------------
یا ابوفاضل، مدد ابا الفضل(2)
- جمعه
- 23
- تیر
- 1402
- ساعت
- 1:40
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه