• دوشنبه 3 دی 03


حضرت علی اصغر(ع) -(کودکی در کاروان دارد نوای عشق را)

531

کودکی در کاروان دارد نوای عشق را
همره عباس دارد در سرش صد عشق را
با لبانی تشنه در خیمه زند فریاد آب
مادری بهر لبان کودکش در پیچ و تاب
می زند او چنگ بر سینه که سیرابش کند
از عطش لب های او را خیس از آبش کند
خیمه باشد در عطش، اصغر ش بنموده غش
یک عمو با مشک پاره،دست افتاد از تنش
آخرین سرباز جانباز حسین ابن علی
رفت آغوش پدر بنگر به همراه ولی
گریه های او رجز بر جنگ بود
طفل شش ماهه شجاع بر مرگ بود
حرمله چشمش عجیب اندر رخ مهیار بود
یک سه شعبه منتظر بر مقدم دلدار بود
تیر آمد زدگلو را توی آغوش پدر
جان جدا شد از تن ومحزون پدر
خون او بر دست بابا قطره قطره می چکید
جان ز تن هر لحظه از آن قد رعنا می دمید
کرد خونش را رها در آسمان آن مه لقا
گفت قربان تو کردم من گلم را ای خدا
راضیم من بر رضایت ای امید بی کسان
عفو و بخشش را روان کن بهر یاران در جهان
آنچه را دادی گرفتی ،شد حسابم صاف صاف
اکبر و اصغر فدایی تو گشتند ای خدای پاک پاک
جان من مانده که قربان تو گردد این زمان
آیم اندر نزد تو با خاطری آسوده ای معبودمان
ساقی محزون بس است تک واژه حق اصغر است
چون حسین ابن علی روز قیامت محشر است

  • دوشنبه
  • 26
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران