امشب اندر حرمت شور خدایی شده است
مادرت آمده و کرب و بلایی شده است
همه ی عرش به دور حرمت سجده کنان
گوئیا کرب و بلا کعبه ی دیگر شده است
شب جمعه شده و ذکر سلامی به رهت
گوئیا این دل من مست حریمت شده است
کاش می شد که بیایم شب جمعه حرمت
یا بگویند برآت تو که امضا شده است
گر تو ارباب نظر بر من مسکین نکنی
آنقدر در بزنم تا که بگویی زمانت شده است
»ساقی«و لطف و عطای تو شه تشنه لبان
دردم مرگ دو چشمان به رهت وا شده است
- دوشنبه
- 26
- تیر
- 1402
- ساعت
- 22:8
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رسول چهارمحالی
ارسال دیدگاه