در عرش خدا آنچه به پیغمبر گفت
تا ختم کلام گفت و باز از سر گفت
در یکصد و بیست بار , معراج رسول
بیش از همه از ولایت حیدر گفت
تنها نه علی مدد پیمبر می گفت
جبریل علی علی مکرر می گفت
فرمود پیمبر شب معراج , خدا
با من سخن از زبان حیدر می گفت
مولاست علی کمال مطلق با اوست
آرامش این چرخ معلق با اوست
بشناس حقیقت خدا را با او
زیرا که علی است با حق و حق با اوست
دریاست دلش ، آب حیات است علی
بر خلق ، سفينة النجات است علی
وقتی که نبی " لحمک من لحمی" گفت
شایسته ی ذکر صلوات است علی
مرحب شکنی که فتح خیبر با اوست
آرامش خاطر پیمبر با اوست
در فضل و کرامتش همین بس باشد
گویم اگر اختیار محشر با اوست
روزی که به پا شود فغان از آتش
بیرون نبرد خصم تو جان از آتش
دلبسته ی عشق تو علی می ماند
در سایه ی عرش در امان از آتش
آنان که علی مرتضی را دیدند
آئینه در آئینه خدا را دیدند
آغوش گشود کعبه مانند صدف
تا گوهر ناب لافتی را دیدند
با نور خدا ز یک سرشت است علی
عنوان کتیبه ی بهشت است علی
فرمود نبی : در آسمان ها دیدم
بر صورت هر چیز نوشته است علی
ﺁﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﯼ ﺍﻟﺘﺠﺎ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ
ﻋﯿﺴﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﯼ ﺷﻔﺎ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ
ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﺧﻠﯿﻞ ﺑﺖ ﺷﮑﻦ ﮔﻠﺸﻦ ﺷﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ
بر عدل و كرم مرز تلاقى است على
در جام خدا جرعه باقى است على
لب تشنه كسى نمى رود از لب حوض
بر كوثر ناب عشق ساقى است على
تنپوش عدالت و صفا در بر داشت
باغ دل او ز عشق و ايمان بر داشت
آفاق شد آكنده ز عطر صلوات
وقتى كه درِ قلعه ى خيبر بر داشت
آن مظهر مهر ازلی را بردند
در نیمه ی شب نور جلی را بردند
تشییع جنازه اش تماشایی بود
بر دوش فرشتگان علی را بردند
- چهارشنبه
- 28
- تیر
- 1402
- ساعت
- 11:27
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کمیل کاشانی
ارسال دیدگاه