شعر شهادت فاطمه زهرا-بس مصیبت بر سر ساقی کوثر رفته بود
صبرِ بانو روزهای آتشین سر رفته بود
از مدینه خسته و با مردمش بیگانه شد
پس برای گریه کردن جای دیگر رفته بود
خواست تا دشمن بفهمد اصلِ دین بییار نیست
بهرِ تدریس عدو زهرا دمِ در رفته بود
دید در مسجد نماز بیولایت خوانده شد
با دو دستِ پر ز نفرین پیش داور رفته بود
بیبیِ ما حامی اصلاح امّت بود و بس
شرح سیلی را اگر میگفت حیدر رفته بود!
کودکان فاطمه وقتی به منزل آمدند
خانه گریان بود و از این خانه مادر رفته بود
آسمان میگفت حیدر بعدِ زهرا پیر شد
بس مصیبت بر سر ساقی کوثر رفته بود
- سه شنبه
- 19
- دی
- 1391
- ساعت
- 15:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه