ای نگین شهر قم ای خواهر و بِنت امام
قبله ی حاجات مایی بانوی عالی مَقام
با دل دریاییِ خود مثل زهرا مادرت
زائرت را کن دعا ای شافعِ روز قیام
سفره ی لطفت برای هر بد و خوبی بپاست
تو کریمه هستی و احسانتان مشمولِ عام
گر چه قبر فاطمه مخفی بُود از دیده ها
از مزارت می رسد بوی مدینه بر مشام
آسمانِ شهر قم بوی غریبی می دهد
عمه ی ساداتِ عالم بر دلِ خونت سلام
آمدی اما نشد رویِ رضا را بنگری
از مدینه تا به ساوه خونِ دل خوردی مُدام
لحظه ی آخر نبوده هیچ کس بالین تو
مانده بر دل داغِ دیدار برادر وَالسًَلام
- سه شنبه
- 17
- مرداد
- 1402
- ساعت
- 23:40
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مرتضی شاهمندی
ارسال دیدگاه