• جمعه 2 آذر 03

 قاسم نعمتی

مثنوی اربعین(دشتی) -(کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد)

522

کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد

کوچه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد

کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین
شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین

شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب
شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب

هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده
پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده

گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است
روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است

زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد
این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد

بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد
بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد

سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست
چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست

چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند
هرچه می بینند با لبخند قیمت می کند!!!!

هرکس و ناکس کنارِ ناقه،  پایش واشده
بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده

بچه ها را،  با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان
گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان

نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست
روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست

بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد
در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد

بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد
تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد

هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد

کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد
شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد

حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد
مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد

برسیاهی های چادر جای پا افتاده است
از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است

درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است
نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است

چادری که روی آن روح الامین حساس بود
با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود 

بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد
کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد

باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد
با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد

  • جمعه
  • 10
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران