شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید- *** و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید
خودت بگو که مگر چند سال داری تو *** جوانِ شهر، خمیدن به تو نمی آید
هزار بار نگفتم نیا به دنبالم *** میان کوچه دویدن به تو نمی آید
فقط بلند مشو چونکه زود می افتی *** بدون بال پریدن به تو نمی آید
تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی *** چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید
چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد *** چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید
تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد *** نفس بلند کشیدن به تو نمی آید
چه با دو دست رئوفانه ات، چه با یک دست *** بباف پیرهنت را، حسین منتظر است
- چهارشنبه
- 20
- دی
- 1391
- ساعت
- 14:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه