?بند1
با حال مضطر با قلب خسته
داری به سوی قتلگاه میری برادر
نمیتونم من ببینم اینو
جلو چشای خواهرت میزنی پرپر
جاریه اشک چشمام
سردو بی جونه دستام
زینب و با غصه ها تنها نزار
باز پریشون این دل
مضطر و بی جونه این دل
مارو بی یاور توی صحرا نزار
ابا عبدالله حسین ثارالله
?بند 2
دلم گرفته این دم آخر
بزار تا جایی که میشه نگات کنم من
دستامون از هم جداشد حالا
بدون تو ندارم آرامشی اصلا
وقتی دیدم تو میدون
نیزه دار شد فراوون
بی هوا قلب خواهر تو شکست
گرد و خاکی به پا شد
نوبت نیزه ها شد
یک نفر انگار روی سینت نشست
ابا عبدالله حسین ثارالله
?بند 3
وقتی که جنجال شد کمی آروم
سر تو رو برادرم رو نیزه دیدم
رو نیزه بودی با اشک و ناله
یه دستی روی سر دخترت کشیدم
کی گلوتو بریده
کی موهاتو کشیده
کی سرت رو به روی نیزه زده
روی خاک تن تو
خون یه پیرهن تو
حالو روزم خیلی خراب و بده
ابا عبدالله حسین ثارالله
- یکشنبه
- 12
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 16:27
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید آقاجانی
ارسال دیدگاه