گیرم که خانه هم نه، فقط آشیانه بود
آتش زدن به آن به کدامین بهانه بود
با زور ریختند گروهی به خانه مان
جایی که رفت و آمد آن محرمانه بود
چشمان میخ در آن دود کور شد
گم کرده راه رو به وجودم روانه بود
بعد از عذاب آتش و دیوار میخ در
وقت قلاف و مرحله ی تازیانه بود
گفتم خدا کند که نبیند چه می کشم
افسوس دید، دخترم آنروز خانه بود
- چهارشنبه
- 20
- دی
- 1391
- ساعت
- 15:36
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه