بین این شور و هیاهوی عجیب مست گشتم از صداهایی غریب
ناگهان نوری به قلبم رخنه کرد معجزی والله همچون دشنه کرد
رعشه ای افتاد بر جانم خدا یادم آمد ماجرای کوچه ها
جوهرم اشک و قلم قلب حزین می نویسم خاطراتش را چنین
در مدینه شیعیان غوغا شده فاطمیه است یا که عاشورا شده
خانه ای که مهبت جبرئیل بود آید از آن خانه اینک بوی دود
قوم کافر بی حیایی کرده است بر نبی هم بی وفایی کرده است
دخت ختم المرسلین پشت در است او یگانه جان و یار حیدر است
خلقت عالم دلیل فاطمه است حاتم طائی ذلیل فاطمه است
فاطمه تنها سفیر انبیاست مادر عالی جناب کربلاست
بین آن دیوار و در فریاد زد از برای محسنش جوید مدد
فضه آمد لیک با قلبی حزین زیر لب میگفت زهرای غمین
ای خدا مولای عالم بی کس است قلب زهرا بهر او دلواپس است
سینۀ زخمی پی حیدر دوید شکر و الله کوچه را زینب ندید
دید مولا را شده نقش زمین زد صدا ، حیدر امیرالمؤمنین
آن حرامی کرده زهرا را هدف بهر نابودی شاه لو کشف
رزه بر جان حسن افتاده بود بین کوچه گوئیا جا مانده بود
فکر و ذکر او صدای سیلی است پیش چشمش گونه های نیلی است
در میان خانه زهرا ناله کرد دست خسته ، موی زینب شانه کرد
فاطمه اشک علی را دیده است آسمان هم از غمش رنجیده است
فاطمه دار و ندار حیدر است گر نباشد گریه کار حیدر است
- چهارشنبه
- 20
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه