وزیده باز به قلبش هوای دلتنگی
نشسته گوشه ی حجره خدای دلتنگی
هنوز هم كه هنوزست یاد آن كوچه ست
رسیده باز به گوشش صدای دلتنگی
هنوز ماتِ كبودیِّ صورتِ یاس است
پُر از سكوت شد از غصه های دلتنگی
نگاه خسته ی خواهر به چشم های حسن
كه موج می زند از های های دلتنگی
مُغیره و دَر و مسمار و هیزم و آتش
و ... روضه ها شده تنها دوای دلتنگی
طنینِ دستِ حرامی هنوز می آید
كه با همان، شده زهرا فدای دلتنگی
در این هوای زمستانی دلِ حیدر
كنار پنجره می سوخت پای دل تنگی
همین كه چشم به چشم حسین می دوزد
شود (اسیرِ) همان كربلای دل تنگی
شاعر-حمید رمی
- چهارشنبه
- 20
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:39
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه