⬇️بند ۱
دم غروبه هوا گرفته
تو قتلگاهه ای خدا دلدار زینب
تا آسمون رفت صدای آهش
رو نیزه ها رفته سر سالار زینب
سر شکسته موی پریشون
برادرم دلم شده از غم تو خون
بشم فدای چشم تر تو
که اومدن با مرکبا رو پیکر تو
نگاهم کن
ببین چقدر زینب تو غریب و تنهاس
توی دل من
غصه ودرده غصه ودردی که به وسعت یه دریاس
غریب مادر حسین من
⬇️ بند ۲
دستای مارو دارن میبندن
به حال و روزگار ما خیلی میخندن
شکسته دیگه بال و پر من
نا محرما فراوونن دور و بر من
داره میبینه این زینب تو
که میزنه با چوب تر روی لب تو
مگه میتونم طاقت بیارم
جزتو دیگه پشتو پناهی من ندارم
نگاهم کن
ببین چقدر زینب تو آشفته حاله
دلنگرونم
خیلی برادر نمیدونم چی اومده سر سه ساله
غریب مادر حسین من
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 13:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید آقاجانی
ارسال دیدگاه