بند ۱
هیچ در بسته ایی به روم وا نشد
چشای من شبیه دریا نشد
خیلی بدی کردم و دل شکستم
گناه من ختمه به اینجا نشد
کاری کن این دلم آروم بگیره
ببین که نوکرت به غم اسیره
حالو هوام ریخته به هم آقاجون
بیا بگیر دستمو خیلی دیره
آقا ؛ خستمو از آدما دل بریدم
آقا ؛ ببین که به آخر خط رسیدم
آقا ؛ به جزتو از کسی وفا ندیدم
ارباب آقام آقام ارباب
بند ۲
داره یه چیزایی میاد به یادم
به غیر تو دلم رو هدیه دادم
همین جابود دنیا منو زمین زد
مثل یه شمعی روبه روی بادم
میدونم اینو منو میپذیری
تویی که هم سرور و هم امیری
هرکی پیشت اومده راضی بوده
شک ندارم که دستمو میگیری
آقا ؛ دلم میخواد که بی امون ببارم
آقا ؛ سرمو روی ضریجت بزارم
آقا ؛ خالیه دستمو چیزی ندارم
ارباب آقام آقام ارباب
بند ۳
دستتو میکشی به روی سرم
با پر خسته سمت تو میپرم
نوکر خوبی نیستم اما آقا
میدونی که ازهمه عاشق ترم
تنگه دلم برای صحن و سرات
اگه بخوای جونمو میدم برات
تموم عاشقات همینو میگن
چقدر قشنگه آقا کرببلات
آقا ؛ خستگیامو هیئتت در کرد
آقا ؛ حالمو روضه تو بهتر کرد
آقا ؛ دلم یه عمر باحرمت سر کرد
ارباب آقام آقام ارباب(ع)
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 14:23
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید آقاجانی
ارسال دیدگاه