منم و دلتنگی هوای بین الحرمین
منم و دلتنگی فضای بارگاه حسین
من زمستونم و سرد اما آقا بهاری تو
این حقیقته میدونم منو دوست نداری تو
دست روی سینمه و سلام میدم به کربلا
دل به دریا زدم و شدم دیوونه ی حسین
آقا کربلای تو قلبمو آتیش میزنه
دوستدارم قدم زنان بیام توبین الحرمین
السلام سلطان عالمین
جان جانان حسین
هرچیزی که پیش میاد به تو توسل میکنم
از تو دورم یا حسین اما تحمل میکنم
هرکی از کربلا تعریف میکنه میره دلم
آخ دارم دیونه میشم و زمینگیره دلم
سر سفرتون یه عمره میخورم نون و نمک
زیر دستای تو من بزرگ شدم آقای من
هرموقع خوردم زمین بلندشدم گفتم حسین
دیگه از دوریه تو در اومده صدای من
السلام سلطان عالمین
جان جانان حسین
این
شبا تو کربلا جای من آقا خالیه
زیر بارون ببینم گنبدتو چه حالیه
علمت تو کل سال گوشه خونه منه
به همه بگو تومحشر که دیوونه منه
تو به دختر سه سالت آقاجون حساسی
تورو جون دخترت به درد من دوا بده
نزار این حرف دلم زمین بمونه گل من
تورو به حرمت دخترت یه کربلا بده
السلام سلطان عالمین
جان جانان حسین
- دوشنبه
- 13
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 21:59
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید آقاجانی
ارسال دیدگاه