بند ۱
ببین بابا کبوترت پرو بالش شکسته شد
دودست کوچیکم بابا با زور و گریه بسته شد
من ازاینجا میترسمو بیا بابا پیشم بمون
دلم از این همه عذاب شده بابایی دیگه خون
غمی توی سینمه داره منو میزنه
اما اومدو رحمی نکرد دوسه تایی سیلی زده
حال و روز سه ساله ی تو باباجونم خیلی بده
بابا حسین بیا پیش من
______________________________
بند ۲
یه چند روزی بابا حسین میاد و میره هوش من
بابی رحمی منو کشید میزد محکم تو گوش من
ندارم جون میبینی که حالم خیلی پریشونه
سرم درد میکنه بابا شکسته و غرق خونه
بدون تو میمیرم من از زمونه سیرم
دوستدارم مثل روزای قبل
بکشی دستتو رو سرم
دوستدارم سمت تو بپرم
اما حیف رفته بالو پرم
بابا حسین بیا پیش من
- چهارشنبه
- 15
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 18:6
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید آقاجانی
ارسال دیدگاه