• سه شنبه 15 آبان 03


زبانحال حضرت زینب(س) -(میسوخت پرو بالم ؛ ز شعله ی غمت)

238

میسوخت پرو بالم ؛ ز شعله ی غمت
همه ارض و سما گریه کنای خواهرت
وسط معرکه ها غم تو دلم فتاده بود
میزنند با تیر و نیزه ؛ به سر برادرت
بوی خون گرفته صحراو دلم بی تابه
دیدم آخروسط دشت که افتاد علمت
عطش روی لبانت ناگهان شعله کشید
چقدر آهسته شده ؛ وای برادر قدمت
سرتو در وسط تشت و من می دیدم
چوب تر میزنه چندبار به روی دهنت
وقتی فریاد زدم وای برادر اما.........!
دیر شده بود میرفتند به روی بدنت
آسمان ابری و چشمای منم بارانیست
به کنارجسم تو به روی خاکه قمرت
آتشی به خیمه ها ؛ میزنند بی رحما
نداریم هیچ پناهی بشکسته سپرت
رفته غارت زگوش دختری گوشواره
شده آواره ی صحرا بخدا همسفرت
زیر چکمه های قاتل نفست بی تابه
ای وای حسینم که بریده شد سرت

  • یکشنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 14:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران