آمنه در اتاقی تنها، بر مرگ همسر خود، عبدالله، میگریست که ناگهان درد زایمان او را فرا گرفت. خواست از اتاق خارج شود ولی در باز نشد. برگشت و در حالیکه درد می کشید بر تنهایی خویش گریست. ناگاه دید که سقف خانه گشوده شد و چهار حوری بهشتی از آن فرود آمدند. صورتهای آنان چنان نورانی بود که خانه از پرتو آنان روشن شد.
آنها به آمنه گفتند:« نترس، و از چیزی بیمناک نباش. ما آمدهایم در زایمانت کمک کنیم.» سپس در چهار طرفش نشستند.
چشمان آمنه آرام به خواب رفت و وقتی چشم گشود که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را در کنار خویش دید، در حالی که پیشانی بر زمین نهاده بود، سجده میکرد، انگشت اشاره خود را به آسمان بلند کرده بود و اشاره به وحدانیت خداوند (لا اله الا الله) میفرمود.»
منبع:
• بحارالانوار، ج15، ص287 --- الفضائل
- یکشنبه
- 24
- دی
- 1391
- ساعت
- 13:20
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه