?بند اول:
دیگه هیچوقت، به من نگین
فاطمه ی، امّ البنین
دیگه نیست روی
لبم لبخندی
دیگه ندارم
فرزندی
هیچکی تو دنیا
نمونده واسم
دیگه نیست پیشم
عباسم?
دستاشو قطع کردن، تو کربلا
پیکرش لگد مال، شد زیره پا
رأس بریدش رفت، رو نیزه ها
ویلی ویلی ویلی، علیٰ شبلی
?بند دوم:
تنهامو دنیام تاریکه
اما خوشحالم از اینکه
شدن فدای
حسینِ زهرا
قمرهای من
هر چارتا
داغشون اما
سنگین و سخته
پیر شدم تو این
چند وقته
پر زدن و رفتن، از پیش من
شنیدم که شدن، پاره بدن
گفتن موندن رو خاکا، بی کفن
ویلی ویلی ویلی، علیٰ شبلی
- چهارشنبه
- 29
- شهریور
- 1402
- ساعت
- 19:32
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
طاها تحقیقی
ارسال دیدگاه