بند اول
ای جان زینب ایمان زینب
افتادی زیر دست پا قرآن زینب
ای یار زینب غم خوار زینب
از وقتی تو رفتی شده بیچاره زینب
بیچاره زینب
چادر رو زخمای تنت میزاره زینب
بیچاره زینب
به سمت شام و کوفه شد آواره زینب
بعد از بریدن سرت غارت شروع شد
دیدی که زینب با مث شمر روبرو شد؟
از راس تو من خبر خاصی ندارم
اما تنت به روی خاک بد زیر رو شد
بند دوم ؛
ای دین زینب آئین زینب
جسمت به خاک راست به نی میبینه زینب
مولای زینب دنیای زینب
با حوصله کشتن تورو ای وای زینب
ای وای زینب
کاش جای رگهات میبرید رگهای زینب
ای وای زینب
بعد از تو تاریکه دیگه شبهای زینب
لعنت به اونی که تورو عریان رها کرد
لعنت به اون که سرتو از قفا جدا کرد
عباس من کجایی که چشم تو روشن
اینجا یکی خواهرتو با اسم صدا کرد
- سه شنبه
- 4
- مهر
- 1402
- ساعت
- 21:2
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
کربلایی محسن پور جهانگیر
ارسال دیدگاه