بند اول
زلزله شد و ولوله انداخت تو دل لشگر
آسمان و زمین را دوخت بهم در فتح خیبر
چیزی نمانده بود علی با دست خداییش
تکبیر گوید و برکند از جا قلعه را با در
میدان
یک حریف میطلبه
چونکه
روز مرگ مرحبه
چرخوند
تیغ ذوالفقارش و
پیکر
زیر سم مرکبه
فرموده پیمبر
شب قبل از خیبر
پرچم و میدم به
شیر و یل صفدر
تا جلوی لشگر
مرحب و بزنه سر
بعدش برای فتح
بره به سمت در
⚫️▪️⚫️▪️⚫️▪️
بند دوم
مرحب و زد و همهمه برپاس لشکرم حیرون
زنده کرده علی باز جنگ خندق رو براشون
ان ضربه که زد و شده تن عبدود دو نیم
انگار که نبود بر روی زمین پیکر ملعون
حیدر
باز حریف میطلبه
انگار
ک قمر در عقربه
میگه
هرکسی بیاد جلو
حکمش
مرگی مثل مرحبه
کابوسه به کفار
هرگز نشه تکرار
تنها بی زره رفت
توی دل اشرار
ایستاده تو پیکار
چون کوهی استوار
ثانی سوی کوه رفت
موند حیدر کرار
⚫️▪️⚫️▪️⚫️▪️
به قلم:
#حسن_چوپانی
#وحید_ابویی
- سه شنبه
- 4
- مهر
- 1402
- ساعت
- 22:15
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه