• پنج شنبه 1 آذر 03

 حسین رحمانی

حضرت مهدی(عج) -(تا قطره ی اشک از مژه ی چشم تر افتاد)

229

تا قطره ی اشک از مژه ی چشم تر افتاد
هر چه به جز از عشق شما از نظر افتاد

من مطمئنم یاد من هستی که هم اکنون
این ولوله در جان من بی خبر افتاد

گفتم  برساند عوض نامه به کویت 
آن آهِ بلندی که به دست سحر افتاد

در طالعِ من قصه ی هجران شده مکتوب 
پس قرعه به نام من مجنون ، سفر افتاد 

روی تو ندیدم ... وَ  صدایت نشنیدم 
این غصه به اقبال منِ کور و کر افتاد

نزدیک به رسوا شدنم... گوشه ی چشمی !
چون آبرویِ نوکر تو در خطر افتاد

بی تو همه عالم شده لبریز بلایا
بی تو  گره در کارِ تمام  بشر افتاد 

بر صفحه تاریخ نوشته به خط زر :
(با آل علی هرکه در افتاد، ور افتاد)

خیلی نجفم دیر شده ... کاش ببینم 
در دست من خسته ضریح پدر افتاد 

عالم به فدای غم سنگینِ حسین جان 
داغی که نشانش به روی هر جگر افتاد

 شد مبدا هر روضه جانسوز مدینه 
آن روز که با مادر ما شعله در افتاد 

حوریه زمین خورد میان در و دیوار 
حوریه به سیلی کسی در گذر افتاد ...

می گفت : حسن ! خوب ببین ؛ زیور گوشم
انگار همینجا و همین دورو بر افتاد ...

مادر به زمین خورده و دختر به زمین خورد 
این روضه گذارش به محرم ، صفر افتاد

وای از  سر پرخون حسین بن علی که 
در  کوچه و در بزم می و طشت زر افتاد 

این ناله زهرا شده در مجلس اغیار...
... بر جان لب اطهر او  چوب تر افتاد 

پیوسته بگوید که بنی قتلوکَ
اینگونه به قلب همه عالم شرر افتاد

  • سه شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 12:17
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران