یه عمره که دلم با غم می سازه
غریبی منم مثه یه رازه
وصیت آخر من نمازه ، نمازه
پیر روضه خونه غمهایم
مولای غریب دنیایم
من پایه گذار این مشقم
بانی تشییع و عشقم
چشمام، پره خونه
لبم باز روضه میخونه
آه از ، غم مادر
فداعمر کم مادر
واویلتا آه و واویلا
همونایی که حق مارو خوردن
کی میدونه که چی سرم آوردن
منو شبونه از خونه می بردن ، می بردن
منو بی حیاها آزردن
با دستای بسته می بردن
بین کوچه ها زمین خوردم
صدبار یاد مادرم مُردم
مادر ، جوان مادر
زمین خورده پیش حیدر
نامرد ، میزد فریاد
جوری زد گوشواره افتاد
واویلتا آه و واویلا
توی دلم غمای عالمینه
دیدم مصیبتا رو من به عینه
ذکر لبم نوحوا علی الحسینه حسینه
دیدم شعله به در خونه
دیدم روضه رو غریبونه
دیدم ناله های طفلان رو
دیدم خیمه های سوزان رو
دیدم ، تو شعله ها
غروب روز عاشورا
جونم ، رسید برلب
امون از غصه ی زینب
واویلتا آه و واویلا
- سه شنبه
- 18
- مهر
- 1402
- ساعت
- 12:53
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه