افسوس که دلداده ی دلبر نشدم من
آنچه که تو می خواستی آخر نشدم من
اخلاص نباشد عملم نور ندارد
چون ظلمت محضم که منور نشدم من
پرونده ی اعمال مرا دیده نگاهت ...
بدتر شده ام وای که بهتر نشدم من
من از همه دل کنده ام و دل به تو بستم
نومید از این خانه و این در نشدم من
با گریه ی در روضه بشویم دل خود را
جز گریه به هیچ آب مطهر نشدم من
جز روضه و در لحظه ی بارانِ دو چشمم
یک ثانیه هم با تو برابر نشدم من
من خاک کف پای غلامان تو هستم
هم رتبه ی با حضرت قنبر نشدم من
یک عمر علی گفته ام و باز بگویم
دلخسته از این قند مکرر نشدم من
***
من گریه کن مجلس پر فیض حسینم
هرچند که از عشق معطر نشدم من
هرگز نخورم غصه دنیای دنی را
جز پای غم شاه مُکَدَّر نشدم من
فریاد زد ارباب دو عالم : ولدی آه
با گریه حریف غم اکبر نشدم من
- سه شنبه
- 18
- مهر
- 1402
- ساعت
- 12:55
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه